زمان تقریبی مطالعه: 18 دقیقه
 

لای نفی جنس





"لا"ی نفی جنس یکی از حروف ناسخاست که مانند "إنّ" عمل می‌کند.


۱ - "لا"ی نفی جنس



"لا"ی نفی جنس
[۱] شرح قطر الندی و بلّ الصدی، ابن هشام انصاری، عبد الله بن یوسف، ص۱۶۶.     "لا"ی نفی جنس بر فعل وارد نمی‌شود؛ بلکه فقط به اسم اختصاص دارد.
[۲] شرح قطر الندی و بلّ الصدی، ابن هشام انصاری، عبد الله بن یوسف؛ قم، سیّد الشهداء، ۱۳۷۰، چاپ چهارم، ص ۲۳۰، پ ۱.
یکی از حروف ناسخ
[۳] النحو الوافی، حسن، عباس، ج۱، ص۶۸۸.     مراد از نواسخ کلماتی هستند که بر مبتدا و خبر وارد شده، نام و حرکت اعرابی هر دو و مکان مبتدا را تغییر می‌دهند و تغییر به این وجه را "نسخ" گویند.
[۴] النحو الوافی، حسن، عباس؛ قم، ناصر خسرو، ۱۳۸۴ه ش، چاپ هشتم، ج۱، ص ۴۹۴.
است که مانند "إنّ" عمل می‌کند؛
[۶] النحو الوافی، حسن، عباس؛ قم، ناصر خسرو، ۱۳۸۴ه ش، چاپ هشتم، ج۱، ص ۶۲۵.
به این بیان که در عمل همچون "حروف مشبّهة بالفعل"
[۷] مبادی العربیة، شرتونی، رشید؛ قسم النحو، تنقیح و اعداد حمید محمدی، قم، دار العلم، ۱۴۲۷ ه ق، چاپ بیست و پنچم، ج۲، ص۱۴۳.     حروف "مشبهة بالفعل" عبارتند از:"إِنَّ"، "أَنَّ"، "کَأَنَّ"،"لکِنَّ"، "لیت" و "لعلّ" که بر مبتدا و خبر وارد شده و مبتدا را به عنوان اسم خود نصب، و خبر را به عنوان خبر خود رفع می‌دهند، مانند "إنَّ" در جمله‌ی «إِنَّ زیداً عَالِمٌ» که "زیداً" را به عنوان اسم خود نصب و "عالِمٌ" را به عنوان خبر خود رفع داده است.
[۸] مبادی العربیة، شرتونی، رشید؛ قسم النحو، تنقیح و اعداد حمید محمدی، قم، دار العلم، ۱۴۲۷ ه ق، چاپ بیست و پنچم، ج۴، ص۱۰۸.
بر جمله‌ اسمیه وارد شده، مبتدا را به عنوان اسم خود، نصب و خبر را به عنوان خبر خود، رفع می‌دهد و در معنا به‌طور صریح بر نفی خبر از جمیع افراد جنس اسم بعد از آن دلالت دارد.
[۹] القواعد الأساسیة للّغة العربیة، هاشمی، احمد، قم، هجرت، ۱۳۷۵، بی چا، ص ۱۶۹ و ۱۷۰.
به عنوان مثال "لا" در جمله‌ی «لا خادمَ مائدةٍ حاضرٌ»، "لا"ی نفی جنس است که در عمل، "خادمَ" را به‌عنوان اسم خود، نصب و "حاضرٌ" را به عنوان خبر خود رفع داده و در معنا بر نفی اتصاف همه‌ی افراد جنس اسم (خادم مائده) به معنای خبر (حاضر بودن) تصریح دارد؛ به طوری که حتی احتمال حاضر بودن یک "خادم مائده" نیز وجود ندارد.


۲ - وجه نام‌گذاری



با توجه به تعریف ذکر شده روشن می‌شود علت اینکه "لا"ی مورد نظر، "لا"ی نفی جنس نامیده شده این است که به صراحت بر نفی فراگیر حکم از جمیع افراد جنس اسم دلالت دارد.
[۱۲] شرح ابن عقیل علی الفیة، ابن عقیل، بهاء الدین عبدالله بن عقیل؛ تهران، استقلال، ۱۳۸۴، چاپ سوم، ج۱، ص ۳۶۰.



۳ - جایگاه "لا"ی نفی جنس



در میان عالمان نحو در تبیین مباحث "لا"ی نفی جنس دو رویکرد مشاهده می‌شود؛ بعضی
[۱۳] همچون ابن مالک در "الفیه" و ابن هشام در "أوضح المسالک" و عباس حسن در "النحو الوافی".
با توجه به عمل رفع آن در خبر خود، در باب "مرفوعات" بعد از مبحث "حروف مشبهة بالفعل"، به "لا"ی نفی جنس و مباحث آن اشاره کرده‌اند و در مقابل، بعضی
[۱۴] همچون ابن حاجب در "الکافیة".
به عمل نصب این حروف در اسم خود توجه کرده و در باب "منصوبات" قبل از حروف شبیه به "لیس"، به بررسی اسم "لا"ی نفی جنس و احکام پیرامون آن پرداخته‌اند. از "لا"ی نفی جنس، به "لا"ی تبرئه نیز تعبیر شده است.
[۱۵] حاشیة الصبّان علی شرح الأشمونی، صبان، محمد بن علی، ج۲، ص۳.     به این علت که متکلم جنس اسم "لا" را از خبر منزه و مبرا می‌داند.


۳.۱ - نکته


ذکر این نکته قابل توجه است که ابن هشام در " مغنی اللبیب " در ضمن بررسی مفردات، در اقسام "لا" به "لا"ی نفی جنس و کاربرد آن در نفی اشاره می‌کند.


۴ - شرایط عمل "لا"ی نفی جنس



عالمان نحو برای عمل "لا"ی نفی جنس شرایطی را ذکر کرده‌اند که عبارت‌اند از:

۴.۱ - اول


حرف نفی بودن "لا"؛
[۱۶] شرح قطر الندی و بلّ الصدی، ابن هشام انصاری، عبد الله بن یوسف، ص۱۶۶.     مراد از نفی، نفی جنس است، بنابراین اگر "لا" ناهیه باشد به فعل مضارع اختصاص دارد و آن را مجزوم می‌کند. مانند: «»، (غم مخور، خدا با ماست!) (توبه/۴۰) و اگر "لا"زائده باشد، عمل نمی‌کند، مانند آیه‌ی شریفه در متن و اگر نافی "واحد" باشد، عمل "لیس" را انجام می‌دهد، مانند:«لا رجلٌ فی الدار بل رجلان».
[۱۷] شرح قطر الندی و بلّ الصدی، ابن هشام انصاری، عبد الله بن یوسف؛ قم، سیّد الشهداء، ۱۳۷۰، چاپ چهارم، ص ۲۳۰، پ ۱.
از این رو اگر "لا" اسم
[۱۸] مغنی اللبیب عن کتب الاعاریب، ابن هشام انصاری، عبد الله بن یوسف، ج۱، ص۲۴۵.     از اقسام «لا»ی نافیه، «لا»ی نافیه‌ای است که بین جار و مجرور معترضه واقع می‌شود؛ به نظر کوفی‌ها این «لا» اسم است و حرف جرّ بر خود «لا» داخل شده و اسم بعد از "لا" به واسطه‌ی اضافه مجرور شده است؛ اما سایر عالمان نحوی آن را حرف دانسته و زائده نام‌گذاری کرده‌اند، همان‌طور که "کان" در مانند: «زیدٌ کان فاضلٌ» زائده است، هرچند مفید معنای گذشتن و انقطاع است.
[۱۹] مغنی اللبیب عن کتب الاعاریب، ابن هشام انصاری، عبدالله بن یوسف؛ دار احیاء التراث العربی، بیروت، ۱۴۲۸ ه ق، چاپ دوم، ج۱، ص۲۱۳.
به معنای "غیر" و یا حرف زائد باشد، عمل نمی‌کند و به جمله‌ی اسمیه اختصاص ندارد؛
[۲۱] النحو الوافی، حسن، عباس؛ قم، ناصر خسرو، ۱۳۸۴ه ش، چاپ هشتم، ج۱، ص ۶۲۵، پ ۲.


به عنوان مثال "لا" در جمله‌ی «فعلتُ الخیرَ بلا ترددٍ» به معنای "غیر" بوده و عمل نکرده و هم‌چنین "لا" در آیه‌ی شریفه‌ی «مَا مَنَعَکَ أَلَّا تَسْجُدَ»؛ « چه چیز تو را مانع شد که سجده کنی‌؟»، به دلیل نداشتن معنای نفی، زائد بوده و بر جمله‌ی فعلیه (تسجد) وارد شده است.

۴.۲ - دوم


جنس بودن منفی به "لا"؛ از این رو اگر منفی به "لا"، جنس نباشد، "لا" در عمل مانند "إنّ" نیست؛ بلکه در مورد آن دو احتمال وجود دارد:
[۲۷] النحو الوافی، حسن، عباس؛ قم، ناصر خسرو، ۱۳۸۴ه ش، چاپ هشتم، ج۱، ص ۶۲۵، پ ۳.

أ. "لا" شبیه به "لیس" است؛ مانند «لا» در جمله‌ی «لا قلمٌ مکسوراً» که "لا"ی شبیه به "لیس" بوده و "قلمٌ" را به عنوان اسم خود، رفع و "مکسوراً" را به عنوان خبر خود نصب داده است؛ زیرا متکلم از اسم "لا" (قلمٌ) جنس را اراده نکرده است.
ب. عمل "لا" باطل و بعد از حرف عطف تکرار شده است؛ مانند "لا" در عبارت «لا قلمٌ مکسورٌ و لا کتابٌ ضائعٌ» که عمل نکرده و بعد از "واو" عاطفه تکرار شده است؛ از این رو "قلمٌ" بنا بر مبتدا و "مکسورٌ" بنا بر خبر مرفوع است.

۴.۳ - سوم


صراحت داشتن
[۲۸] حاشیة الصبّان علی شرح الأشمونی، صبان، محمد بن علی، ج۲، ص۳ و ۴.     تصریح در نفی جنس به اراده متکلم بستگی دارد، به این بیان که متکلم صراحت در نفی جنس را قصد می‌کند و هیچ شکی در سبقت گرفتن این قصد بر شروطی که با وجود آنها "لا" عمل "إنّ" را انجام می‌دهد، وجود ندارد و شنونده تصریح در نفی جنس را از عمل "لا" متوجه می‌شود.
نفی حکم از جنس؛ از این رو اگر در معنای "لا" احتمال "نفی واحد" وجود داشته باشد،"لا" عمل "إنّ" را انجام نمی‌دهد
[۳۲] النحو الوافی، حسن، عباس؛ قم، ناصر خسرو، ۱۳۸۴ه ش، چاپ هشتم، ج۱، ص ۶۲۵.
و با وجود شرایط عمل "لا"ی شبیه به "لیس" مانند "لیس" عمل می‌کند.

۴. عدم ورود حرف جر بر آن؛ از این رو "لا" در جمله‌ی «جئتُ بِلا زادٍ» به دلیل وارد شدن حرف جرّ (باء)، عامل نیست؛ زیرا "لا"ی نفی جنس مانند سایر انواع "لا"ی نافیه صدارت طلب است.
[۳۷] النحو الوافی، حسن، عباس؛ قم، ناصر خسرو، ۱۳۸۴ه ش، چاپ هشتم، ج۱، ص ۶۲۵، پ ۳.

۵. نکره بودن اسم و خبر، از این رو "لا" در مانند «لا القومُ قومی» از اخوات "إنّ" و یا از حروف شبیه به "لیس" شمرده نمی‌شود.
[۳۹] النحو الوافی، حسن، عباس؛ قم، ناصر خسرو، ۱۳۸۴ه ش، چاپ هشتم، ج۱، ص ۶۲۶.

۶. عدم فاصله بین "لا" و اسم آن؛ به این بیان که مقدم شدن خبر حتی اگر شبه جمله (ظرف یا جار و مجرور) باشد و همچنین مقدم شدن معمول خبر بر اسم جایز نیست،
[۴۱] النحو الوافی، حسن، عباس؛ قم، ناصر خسرو، ۱۳۸۴ه ش، چاپ هشتم، ج۱، ص ۶۲۷.
از این رو "لا" در مثال: «لا فی النبوغ حظٌ لکسلان و لا نصیبٌ» عمل نکرده و تکرار شده است.


۵ - نوع نفی در "لا"ی نفی جنس



نفی در "لا"ی نفی جنس بر دو گونه است:
[۴۳] جامع الدروس العربیة، الغلایینی، مصطفی؛ مؤسسة المرتضویه، چاپ اول، جزء دوم، ص۴۰۱ و ۴۰۲.


۵.۱ - أ. نفی جنس (نفی خبر از جمیع افراد اسم)


در فرض مفرد (واحد) بودن اسم "لا"ی نفی جنس، فقط یک صورت لازم می‌آید که آن "نفی جنس" است؛ مانند «لا رجلَ فی الدار»؛ در این مثال مقصود متکلم نفی وجود جمیع افراد مرد در خانه است.

۵.۲ - ب. نفی مثنی یا جمع


در فرض مثنی و یا جمع بودن اسم "لا"ی نفی جنس دو احتمال وجود دارد: یک احتمال، نفی جنس (نفی خبر از جمیع افراد اسم) است و احتمال دیگر با توجه به مثنی و یا جمع بودن اسم بر دو گونه است:

۵.۲.۱ - نفی مثنی (نفی خبر از مثنی)


در نفی به "لا" در فرض مثنی بودن اسم آن، دو احتمال "نفی جنس" و "نفی مثنی" وجود دارد؛ مانند: «لا رجلَین فی الدار»؛ در این مثال احتمال دارد مقصود متکلم فقط نفی وجود دو مرد (نفی مثنی) باشد، اما وجود یک یا بیش از دو مرد را در خانه نفی نکند و همچنین احتمال دارد مقصود وی این باشد که هیچ مردی در خانه وجود ندارد (نفی جنس).

۵.۲.۲ - نفی جمع (نفی خبر از جمع)


در نفی به "لا" در فرض جمع بودن اسم آن، دو احتمال "نفی جنس" و "نفی جمع" وجود دارد؛ مانند: «لارجالَ فی الدار»؛ در این مثال احتمال دارد مقصود متکلم فقط نفی بیش از دو مرد (نفی جمع) در خانه باشد، اما وجود یک یا دو مرد را در خانه نفی نکند و همچنین احتمال دارد مقصود وی این باشد که هیچ مردی در خانه وجود ندارد (نفی جنس).


۶ - حکم ذکر و حذف خبر "لا"ی نفی جنس



در صورت معلوم یا نامعلوم بودن خبر، حکم آن از جهت ذکر یا حذف در کلام متفاوت است:
[۴۵] بداءة النحو، صفائی بوشهری، غلامعلی؛ قم، مدیریت حوزه علمیه، ۱۳۸۶ه ش، چاپ دوم، ص ۱۵۳.


۶.۱ - ذکر خبر


در فرض نامعلوم بودن خبر "لا"ی نفی جنس، ذکر آن واجب است؛ مانند "أَوحَشُ" در این حدیث شریف «لا وحدَةَ أوحَشُ مِن العُجب»، که به جهت نامعلوم بودن ذکر شده است.

۶.۲ - حذف خبر


در فرض معلوم و معین بودن خبر "لا"ی نفی جنس، حذف آن زیاد است؛ مانند "لَنا" در این آیه‌ی شریفه «قالوا لا ضیرَ إنّا إلی ربّنا منقلبون»؛ «گفتند: «مهم نیست، (هر کاری از دستت ساخته است بکن)! ما به‌سوی پروردگارمان باز می‌گردیم»، که به جهت معلوم بودن حذف شده است.


۷ - "لا"ی نفی جنس در قرآن



آیه «قَالَ لَا تَثْرِیبَ عَلَیْکُمُ الْیَوْمَ»؛ ((یوسف) گفت: «امروز ملامت و توبیخی بر شما نیست‌)؛ "لا" در این آیه‌ی شریفه "لا"‌ی نفی جنس بوده که اسم آن (تثریب) مبنی بر فتح، در محل نصب و "علیکم" متعلق به خبر محذوف آن (موجودٌ) است.

۸ - "لا"ی نفی جنس در حدیث



حدیث «الرسول الأعظم صلي‌الله‌عليه‌وآله: یا علیّ! إنّه لا فقرَ أشدُّ من الجهل»؛ (سفارش رسول اکرم ـ صلي‌الله‌عليه‌وآله ـ به حضرت علی علیه‌السلام: یا علی، هیچ فقری سخت تر از نادانی نیست)؛ "لا" در این حدیث شریف، "لا" نفی جنس بوده که اسم آن (فقر) مبنی بر فتح و در محل نصب و خبر آن (أشدُّ) مرفوع است.

۹ - نکته



در پایان ذکر این نکته قابل توجه است که "اشکال و اعراب اسم "لا"ی نفی جنس"، " حکم اسم بعد از "لا" در صورت تکرار آن" و " حکم تابع اسم "لا"ی نفی جنس" از مباحث مهم "لا"ی نفی جنس است که در ضمن عنوان مستقل "اسم لای نفی جنس" مورد بررسی قرار می‌گیرند.

۱۰ - پانویس


 
۱. شرح قطر الندی و بلّ الصدی، ابن هشام انصاری، عبد الله بن یوسف، ص۱۶۶.     "لا"ی نفی جنس بر فعل وارد نمی‌شود؛ بلکه فقط به اسم اختصاص دارد.
۲. شرح قطر الندی و بلّ الصدی، ابن هشام انصاری، عبد الله بن یوسف؛ قم، سیّد الشهداء، ۱۳۷۰، چاپ چهارم، ص ۲۳۰، پ ۱.
۳. النحو الوافی، حسن، عباس، ج۱، ص۶۸۸.     مراد از نواسخ کلماتی هستند که بر مبتدا و خبر وارد شده، نام و حرکت اعرابی هر دو و مکان مبتدا را تغییر می‌دهند و تغییر به این وجه را "نسخ" گویند.
۴. النحو الوافی، حسن، عباس؛ قم، ناصر خسرو، ۱۳۸۴ه ش، چاپ هشتم، ج۱، ص ۴۹۴.
۵. النحو الوافی، حسن، عباس، ج۱، ص۶۸۸.    
۶. النحو الوافی، حسن، عباس؛ قم، ناصر خسرو، ۱۳۸۴ه ش، چاپ هشتم، ج۱، ص ۶۲۵.
۷. مبادی العربیة، شرتونی، رشید؛ قسم النحو، تنقیح و اعداد حمید محمدی، قم، دار العلم، ۱۴۲۷ ه ق، چاپ بیست و پنچم، ج۲، ص۱۴۳.     حروف "مشبهة بالفعل" عبارتند از:"إِنَّ"، "أَنَّ"، "کَأَنَّ"،"لکِنَّ"، "لیت" و "لعلّ" که بر مبتدا و خبر وارد شده و مبتدا را به عنوان اسم خود نصب، و خبر را به عنوان خبر خود رفع می‌دهند، مانند "إنَّ" در جمله‌ی «إِنَّ زیداً عَالِمٌ» که "زیداً" را به عنوان اسم خود نصب و "عالِمٌ" را به عنوان خبر خود رفع داده است.
۸. مبادی العربیة، شرتونی، رشید؛ قسم النحو، تنقیح و اعداد حمید محمدی، قم، دار العلم، ۱۴۲۷ ه ق، چاپ بیست و پنچم، ج۴، ص۱۰۸.
۹. القواعد الأساسیة للّغة العربیة، هاشمی، احمد، قم، هجرت، ۱۳۷۵، بی چا، ص ۱۶۹ و ۱۷۰.
۱۰. حاشیة الصبّان علی شرح الأشمونی، صبان، محمد بن علی، ج۲، ص۳.    
۱۱. شرح ابن عقیل علی الفیة، ابن عقیل، بهاء الدین عبدالله بن عقیل، ج۲، ص۵.    
۱۲. شرح ابن عقیل علی الفیة، ابن عقیل، بهاء الدین عبدالله بن عقیل؛ تهران، استقلال، ۱۳۸۴، چاپ سوم، ج۱، ص ۳۶۰.
۱۳. همچون ابن مالک در "الفیه" و ابن هشام در "أوضح المسالک" و عباس حسن در "النحو الوافی".
۱۴. همچون ابن حاجب در "الکافیة".
۱۵. حاشیة الصبّان علی شرح الأشمونی، صبان، محمد بن علی، ج۲، ص۳.     به این علت که متکلم جنس اسم "لا" را از خبر منزه و مبرا می‌داند.
۱۶. شرح قطر الندی و بلّ الصدی، ابن هشام انصاری، عبد الله بن یوسف، ص۱۶۶.     مراد از نفی، نفی جنس است، بنابراین اگر "لا" ناهیه باشد به فعل مضارع اختصاص دارد و آن را مجزوم می‌کند. مانند: «»، (غم مخور، خدا با ماست!) (توبه/۴۰) و اگر "لا"زائده باشد، عمل نمی‌کند، مانند آیه‌ی شریفه در متن و اگر نافی "واحد" باشد، عمل "لیس" را انجام می‌دهد، مانند:«لا رجلٌ فی الدار بل رجلان».
۱۷. شرح قطر الندی و بلّ الصدی، ابن هشام انصاری، عبد الله بن یوسف؛ قم، سیّد الشهداء، ۱۳۷۰، چاپ چهارم، ص ۲۳۰، پ ۱.
۱۸. مغنی اللبیب عن کتب الاعاریب، ابن هشام انصاری، عبد الله بن یوسف، ج۱، ص۲۴۵.     از اقسام «لا»ی نافیه، «لا»ی نافیه‌ای است که بین جار و مجرور معترضه واقع می‌شود؛ به نظر کوفی‌ها این «لا» اسم است و حرف جرّ بر خود «لا» داخل شده و اسم بعد از "لا" به واسطه‌ی اضافه مجرور شده است؛ اما سایر عالمان نحوی آن را حرف دانسته و زائده نام‌گذاری کرده‌اند، همان‌طور که "کان" در مانند: «زیدٌ کان فاضلٌ» زائده است، هرچند مفید معنای گذشتن و انقطاع است.
۱۹. مغنی اللبیب عن کتب الاعاریب، ابن هشام انصاری، عبدالله بن یوسف؛ دار احیاء التراث العربی، بیروت، ۱۴۲۸ ه ق، چاپ دوم، ج۱، ص۲۱۳.
۲۰. النحو الوافی، حسن، عباس، ج۱، ص۶۸۸.    
۲۱. النحو الوافی، حسن، عباس؛ قم، ناصر خسرو، ۱۳۸۴ه ش، چاپ هشتم، ج۱، ص ۶۲۵، پ ۲.
۲۲. اعراف (۷)، آیه ۱۲.    
۲۳. الجدول فی اعراب القرآن، ‌ صافی، محمود بن عبدالرحیم، ج۸، ص۳۶۵.    
۲۴. أوضح المسالک إلی ألفیة إبن مالک و معه مصباح السالک إلی أوضح المسالک، تألیف برکات یوسف، ابن هشام انصاری، عبد الله بن یوسف، ج۲، ص۳.    
۲۵. حاشیة الصبّان علی شرح الأشمونی، صبان، محمد بن علی، ج۲، ص۳.    
۲۶. النحو الوافی، حسن، عباس، ج۱، ص۶۸۸.    
۲۷. النحو الوافی، حسن، عباس؛ قم، ناصر خسرو، ۱۳۸۴ه ش، چاپ هشتم، ج۱، ص ۶۲۵، پ ۳.
۲۸. حاشیة الصبّان علی شرح الأشمونی، صبان، محمد بن علی، ج۲، ص۳ و ۴.     تصریح در نفی جنس به اراده متکلم بستگی دارد، به این بیان که متکلم صراحت در نفی جنس را قصد می‌کند و هیچ شکی در سبقت گرفتن این قصد بر شروطی که با وجود آنها "لا" عمل "إنّ" را انجام می‌دهد، وجود ندارد و شنونده تصریح در نفی جنس را از عمل "لا" متوجه می‌شود.
۲۹. حاشیة الصبّان علی شرح الأشمونی، صبان، محمد بن علی، ج۲، ص۳ و ۴.    
۳۰. أوضح المسالک إلی ألفیة إبن مالک و معه مصباح السالک إلی أوضح المسالک، تألیف برکات یوسف، ابن هشام انصاری، عبد الله بن یوسف، ج۲، ص۳.    
۳۱. النحو الوافی، حسن، عباس، ج۱، ص۶۸۸.    
۳۲. النحو الوافی، حسن، عباس؛ قم، ناصر خسرو، ۱۳۸۴ه ش، چاپ هشتم، ج۱، ص ۶۲۵.
۳۳. أوضح المسالک إلی ألفیة إبن مالک و معه مصباح السالک إلی أوضح المسالک، تألیف برکات یوسف، ابن هشام انصاری، عبد الله بن یوسف، ج۲، ص۳.    
۳۴. أوضح المسالک إلی ألفیة إبن مالک و معه مصباح السالک إلی أوضح المسالک، تألیف برکات یوسف، ابن هشام انصاری، عبد الله بن یوسف، ج۲، ص۵.    
۳۵. حاشیة الصبّان علی شرح الأشمونی، صبان، محمد بن علی، ج۲، ص۶.    
۳۶. النحو الوافی، حسن، عباس، ج۱، ص۶۸۸ و ۶۸۹.    
۳۷. النحو الوافی، حسن، عباس؛ قم، ناصر خسرو، ۱۳۸۴ه ش، چاپ هشتم، ج۱، ص ۶۲۵، پ ۳.
۳۸. النحو الوافی، حسن، عباس، ج۱، ص۶۸۹.    
۳۹. النحو الوافی، حسن، عباس؛ قم، ناصر خسرو، ۱۳۸۴ه ش، چاپ هشتم، ج۱، ص ۶۲۶.
۴۰. النحو الوافی، حسن، عباس، ج۱، ص۶۹۰.    
۴۱. النحو الوافی، حسن، عباس؛ قم، ناصر خسرو، ۱۳۸۴ه ش، چاپ هشتم، ج۱، ص ۶۲۷.
۴۲. جامع الدروس العربیة، الغلایینی، مصطفی، ص۳۲۸ و ۳۲۹.    
۴۳. جامع الدروس العربیة، الغلایینی، مصطفی؛ مؤسسة المرتضویه، چاپ اول، جزء دوم، ص۴۰۱ و ۴۰۲.
۴۴. أوضح المسالک إلی ألفیة إبن مالک و معه مصباح السالک إلی أوضح المسالک، تألیف برکات یوسف، ابن هشام انصاری، عبد الله بن یوسف، ج۲، ص۲۶.    
۴۵. بداءة النحو، صفائی بوشهری، غلامعلی؛ قم، مدیریت حوزه علمیه، ۱۳۸۶ه ش، چاپ دوم، ص ۱۵۳.
۴۶. تحف العقول عن الرسول صلی‌الله‌علیه‌وآله، حرّانی، ابی محمد حسن بن علی، ص۱۱.    
۴۷. شعراء (۲۶)، آیه ۵۰.    
۴۸. الجدول فی اعراب القرآن، ‌ صافی، محمود بن عبدالرحیم، ج۱۹، ص۷۴ و ۷۵.    
۴۹. یوسف (۱۲)، آیه ۹۲.    
۵۰. الجدول فی اعراب القرآن، ‌ صافی، محمود بن عبدالرحیم، ج۱۳، ص۵۹.    
۵۱. تحف العقول عن الرسول صلی‌الله‌علیه‌وآله، حرّانی، ابی محمد حسن بن علی، ص۱۱.    


۱۱ - منبع


پژوهشکده باقرالعلوم.    


رده‌های این صفحه : ادات نسخ | ادبیات عرب | نواسخ




آخرین نظرات
کلیه حقوق این تارنما متعلق به فرا دانشنامه ویکی بین است.